پارت ۸۶ بل ادمینتون نت گزاشت :>
"جیمین"
ات رف که حموم کنه منم برگشتم خوابگاه دیدم کوک و یونگی یقه هم رو گرفتن...
جیمین : بچه ها ات یه چیزی بهم گفته
پسرا : چی گفته؟!
جیمین : گفتش که عاشق شده
تهیونگ : چی؟!!!!
جیمین : یکی بینمون :>
بهترین راهه که اروم بگیرن
جین : ی..یلحظه..شامل من و تو یونگی هم میشه؟
جیمین : اوهوم^-^
جین : اگه من باشم چی؟!!امکان نداره ولی اگه باشم چی؟
یونگی : جین تو سگم یه ثانیه تحملت نمیکنه(ー_ー;)
جین : خب اگه اینجوریه تو چجوری تحملم کردی🌚
یونگی : من تحملت نکردم من مجبورم تحملت کنم که گند کاریاتو جمع کنم(´Д` )
جین : بنظرتون عاشق کدوممونه؟
جنی : هاییی فرمانده مین شما اینجایین؟
یونگی : چیزی شده؟
جنی : ات براش مهمون اومده ولی بهم گف که رفته حموم پس....گفتم بیارمشون اینجا
یونگی :مهمون برا ات؟.. بگو بیان
جنی : جیسو هم اومده دوستم که دربارش بهتون گفتم میتونم بیارمش؟
یونگی : فک کنم فهمیدم مهمونشون کیه..اره مشکلی نیس
جنی : اوکی پسر خوشگلا بیاین^-^
برادرای ات بودن..با اون دختره که تو مجیک با ات دوست شد
یونجین : خیلی وقته شده نمیبینمتون
هیون : سلام
هان : ااا ات اینجا نیس؟
یونگی : خوش اومدین..خوشحالم میبینمتون
جین و کوک : تو که تازه داشتی چنگ میزدی(T^T)
********
هیون : ات کجاس؟
تهیونگ : حمومه
یونجین : تو که هنوز گاز میزنی خرگوش بوگندو
کوک : دلیل نمیبینم بهت ربط داشته باشه سنجاب دهن گشاد
جیهوپ: هنوز همینن
هیون : بات موافقم
جین : شماها اخر جوابمو ندادید
یونگی : چیو؟
جین : بنظرتون ات عاشق کدوممونه
هان : چه زری زدی؟
جیمین :ات گف که از یکیمون خوشش اومده
هان : ااا چه خوب؟
کوک : تو چرا فقد با جیمین خوب رفتار میکنی ؟
هان : چون فرد قابل احترامیه و یه جورایی فرد جالبیه برام
جیمین : م..ممنون*سرخ شدن*
تهیونگ : یااااا تو چرا سرخ شدی
کوک : گی نشو یه وقت
جیمین : ه..هی نه این چه حرفیه
هان : اهمیت نده..من که میدونم ات تو انتخابش خیلی عاقله..من که فکر میکنم تورو انتخاب کنه جیمین
جیمین : من؟
هان : اوهوم
یونجین : من فکر میکنم جیهوپ رو انتخاب کنه چون وقتی دیدمش با احترام با ات رفتار میکرد
هیون : فرمانده مین *لبخند*
یونگی : کیوت*لبخند*
هیون :*سرخ شدن*(و بله ایشونم مث سری قبل خر شد)
جیهوپ : من فکر میکنم کوک باشه چون بچگی ات خیلی مواظب کوک بود
تهیونگ : منم میگم کوک
جین : من میگم جیهوپ چون تا جایی که شناختمتون تو ات خیلی دوستانه رفتار میکنین
جیمین : من میگم فرمانده مین
یونگی :جین؟
کوک : تهیونگ
یونجین : خرگوش بوگندو و فرمانده مین و جیهوپ که مساوی شدن
یونگی و کوک تو ذهنشون : تو این وسط اینجا چی میگی(خطاب به جیهوپ😂💔)
هان : جیمین..تو چرا فرمانده مین رو انتخاب کردی؟
جیمین : خب..طی چند سال...نگاهای یونگی و ات بهم رو خوب شناختم..این یه نگاه ساده نبود...از بچگی که ات ۱۳ سالش بود و یونگی ۲۰ سالش بود..یونگی با ات مث بچش(بیبی:>) رفتار میکرد یونگی هم الگوی ات بود...جوری که ات و یونگی همو بغل میکنن...جوری که پشت هم هستن و به داد هم میرسن..جوری که بار مشکلاتشون رو به دوش هم میگیرن...قطعا مال دوتا دوست ساده نیس منم از این باره خوشحالم...قطعا انتخاب ات درسته(خودم از نوشتم تحت تاثیر قرار گرفتم شمارو نمیدونم😔)
هان : هوممم
یونگی : جیمین
جیمین : هوم؟..بله
یونگی : اجازه هست بغلت کنم ؟
جیمین : ا..البته
ات رف که حموم کنه منم برگشتم خوابگاه دیدم کوک و یونگی یقه هم رو گرفتن...
جیمین : بچه ها ات یه چیزی بهم گفته
پسرا : چی گفته؟!
جیمین : گفتش که عاشق شده
تهیونگ : چی؟!!!!
جیمین : یکی بینمون :>
بهترین راهه که اروم بگیرن
جین : ی..یلحظه..شامل من و تو یونگی هم میشه؟
جیمین : اوهوم^-^
جین : اگه من باشم چی؟!!امکان نداره ولی اگه باشم چی؟
یونگی : جین تو سگم یه ثانیه تحملت نمیکنه(ー_ー;)
جین : خب اگه اینجوریه تو چجوری تحملم کردی🌚
یونگی : من تحملت نکردم من مجبورم تحملت کنم که گند کاریاتو جمع کنم(´Д` )
جین : بنظرتون عاشق کدوممونه؟
جنی : هاییی فرمانده مین شما اینجایین؟
یونگی : چیزی شده؟
جنی : ات براش مهمون اومده ولی بهم گف که رفته حموم پس....گفتم بیارمشون اینجا
یونگی :مهمون برا ات؟.. بگو بیان
جنی : جیسو هم اومده دوستم که دربارش بهتون گفتم میتونم بیارمش؟
یونگی : فک کنم فهمیدم مهمونشون کیه..اره مشکلی نیس
جنی : اوکی پسر خوشگلا بیاین^-^
برادرای ات بودن..با اون دختره که تو مجیک با ات دوست شد
یونجین : خیلی وقته شده نمیبینمتون
هیون : سلام
هان : ااا ات اینجا نیس؟
یونگی : خوش اومدین..خوشحالم میبینمتون
جین و کوک : تو که تازه داشتی چنگ میزدی(T^T)
********
هیون : ات کجاس؟
تهیونگ : حمومه
یونجین : تو که هنوز گاز میزنی خرگوش بوگندو
کوک : دلیل نمیبینم بهت ربط داشته باشه سنجاب دهن گشاد
جیهوپ: هنوز همینن
هیون : بات موافقم
جین : شماها اخر جوابمو ندادید
یونگی : چیو؟
جین : بنظرتون ات عاشق کدوممونه
هان : چه زری زدی؟
جیمین :ات گف که از یکیمون خوشش اومده
هان : ااا چه خوب؟
کوک : تو چرا فقد با جیمین خوب رفتار میکنی ؟
هان : چون فرد قابل احترامیه و یه جورایی فرد جالبیه برام
جیمین : م..ممنون*سرخ شدن*
تهیونگ : یااااا تو چرا سرخ شدی
کوک : گی نشو یه وقت
جیمین : ه..هی نه این چه حرفیه
هان : اهمیت نده..من که میدونم ات تو انتخابش خیلی عاقله..من که فکر میکنم تورو انتخاب کنه جیمین
جیمین : من؟
هان : اوهوم
یونجین : من فکر میکنم جیهوپ رو انتخاب کنه چون وقتی دیدمش با احترام با ات رفتار میکرد
هیون : فرمانده مین *لبخند*
یونگی : کیوت*لبخند*
هیون :*سرخ شدن*(و بله ایشونم مث سری قبل خر شد)
جیهوپ : من فکر میکنم کوک باشه چون بچگی ات خیلی مواظب کوک بود
تهیونگ : منم میگم کوک
جین : من میگم جیهوپ چون تا جایی که شناختمتون تو ات خیلی دوستانه رفتار میکنین
جیمین : من میگم فرمانده مین
یونگی :جین؟
کوک : تهیونگ
یونجین : خرگوش بوگندو و فرمانده مین و جیهوپ که مساوی شدن
یونگی و کوک تو ذهنشون : تو این وسط اینجا چی میگی(خطاب به جیهوپ😂💔)
هان : جیمین..تو چرا فرمانده مین رو انتخاب کردی؟
جیمین : خب..طی چند سال...نگاهای یونگی و ات بهم رو خوب شناختم..این یه نگاه ساده نبود...از بچگی که ات ۱۳ سالش بود و یونگی ۲۰ سالش بود..یونگی با ات مث بچش(بیبی:>) رفتار میکرد یونگی هم الگوی ات بود...جوری که ات و یونگی همو بغل میکنن...جوری که پشت هم هستن و به داد هم میرسن..جوری که بار مشکلاتشون رو به دوش هم میگیرن...قطعا مال دوتا دوست ساده نیس منم از این باره خوشحالم...قطعا انتخاب ات درسته(خودم از نوشتم تحت تاثیر قرار گرفتم شمارو نمیدونم😔)
هان : هوممم
یونگی : جیمین
جیمین : هوم؟..بله
یونگی : اجازه هست بغلت کنم ؟
جیمین : ا..البته
۱۲۱.۱k
۰۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.